زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

سوء استفاده از احساسات بانوان

 یکی از کاراترین ترفندهای شبهه افکنها سوء استفاده از احساسات بانوان است؛ بدین شکل که سعی میکنند به بانوان اینگونه تلقین نمایند که اسلام در حقّ آنها جفا کرده است!

 این ترفند از آنجایی روی بانوان مؤثرتر است که بانوان موجوداتی حسّاسترند. بسیاری از بانوان به لحاظ روانی از اینکه خود را در شرایطی ببینند که بدانها ظلم شده است احساس آرامش پیدا میکنند و حس میکنند که موجوداتی بی‌آزار و در نیتیجه نیکویی هستند. در مقابل جنس مرد نیز در این زمینه حساسیت مشابهی دارد؛ یعنی در شرایطی که یک زن را مظلوم ببیند نسبت به او احساس ترحّم شدیدتری پیدا میکند تا شرایطی که یک مرد را مظلوم ببیند(جالب اینکه بانوان هم از دیدن ظلم به یک زن بیشتر متأثر میشوند تا دیدن ظلم به یک مرد!!!) پس بدیهی است که نگرش انسانها به زن با نگرششان به یک مرد فرق دارد. از همین رو است که اسلامستیزان به بیان بخشی از احکام زنان یا سخنان قرآن و سخنان معصومین که گاها جعلی یا نقل قول ناقص است، شرایط را طوری نشان میدهند که گویی در اسلام به زن ظلم میشود و این مظلوم نشان دادن زن روی مخاطبینشان اثر فراوان دارد. خب بیایید قضیه را موشکافی کنیم:

۱) اسلامستیزان به بانوان تلقین میکنند که در احکام نسبت بدانها ظلم شده است و اسلام مساوات را رعایت نکرده است. این زبانبازی است! ظلم مخالف مساوات نیست بلکه مخالف عدالت است. اسلام طرفدار عدالت است و نه مساوات. مساوات زمانی عادلانه خواهد بود که نیازهای و خواستهای زن و مرد با هم فرقی نداشته باشد؛ حال آنکه زن و مرد با هم تفاوتهایی جسمی و روحی دارند و نیازها و خواستهایشان هم متفاوت است. احکام اسلام هم تعادل را بین آنها برقرار کرده است. همانطور که برخی احکام بر زن فشار بیشتری میاورد، برخی احکام هم بر مرد فشاری طاقت فرسا میاورد. به موارد زیر توجه کنید:

- از دیدگاه اسلام، زن هیچ وظیفه‌ای در قبال دفاع از مملکت اسلامی ندارد. برعکس مرد موظف است که اگر عذر موجّهی(یعنی نقص عضو اساسی) نداشته باشد، در جنگ شرکت کند و اگر شرکت نکند وعدۀ عذاب اخروی به او داده شده است. اینجا زن کاملا مصونیت دارد و مرد باید جان خود را به خطر بیندازد.

- از دیدگاه اسلام، مرد موظف است که مهریۀ زنش را بپردازد. حتی اگر قصدش این باشد که مهریه را بپذیرد ولی نپردازد، عقد باطل است. در مقابل زن به هیچ وجه موظف نیست که برای اثبات عشق خود یا هر چیز دیگر مبلغی را به شوهر بپردازد.

- از دیدگاه اسلام، زن در خانواده هیچ وظیفه‌ای در مورد پختن غذا، شستن ظرفها و لباسها و خانه، کسب درآمد و حتی بچه‌داری ندارد. زن حتی موظف نیست که به کودک خود شیر بدهد. در مقابل مرد موظف است که برای زنش به تهیۀ مسکن بپردازد و به او خرجی بدهد؛ بدیهی است که کمکاری مرد در این زمینه برخورد محکم قانون و همچنین مجازات اخروی را در پی خواهد داشت.

این مرد است که باید از خواب و استراحت بزند و برای دادن خرج زن و کودکش عرق بریزد. خانمها اگر در محل کار نامناسبی قرار بگیرد از آنجا که موظف به انجام کار و کسب درآمد نیستند به راحتی میتوانند کارشان را رها کنند ولی مرد از آنجا که موظف به کسب درآمد است مجبور است که بسوزد و بسازد(فکر نمیکنم لازم به توضیح باشد که تغییر دادن شغل با چه مصائبی همراه است.)

- از دیدگاه اسلام، اگر طلاق صورت بگیرد زن نه تنها حق مهریه را از دست نمیدهد، بلکه در ایام عده هم مرد موظف به پرداختن خرجی به زنش میباشد و همچنین زن جهیزیه را با خود میبرد.

خب چنانکه در بالا میبینید بسیاری از فشارها در احکام به مرد میاید. اسلام با توجه به شرایطی که انسان در آن قرار دارد برایش احکام را تعریف میکند.

۲) شبهه افکن معمولا به راحتی حقایق را تحریف میکند. شاید باور نکنید که در وبلاگی دیدم که میگفت این «مهریه» که حق عندالمطالبۀ زن است، را به منزلۀ پولی میدانست که برای خریدن کنیزان داده میشد!!!! این سخن آنقدر مضحک است که ارزش پاسخ را ندارد، فقط همینقدر میگویم که هرگز پول خرید کنیزان به خودشان داده نمیشد ولی زن مهریه را خودش دریافت میکند!

 از این دست تحریفات به میزان فراوان توسط اسلامستیزان نشر میابد.

۳) بسیاری از سخنان اسلامستیزان برمبنای احادیث جعلی است. برای مثال این حدیث را ببینید:

"رسول خدا بر گروهی از زنان عبور کرد. فرمود: ای زنان صدقه بدهید، بدرستی که بسیاری از اهل دوزخ زن هستند. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: زیرا دین زنان ناقص است. پرسیدند: چرا ای پیامبر خدا؟ فرمود: بخاطر ایام حیض "!!!

اسلامستیزان سعی میکنند با نمایش این حدیث تلقین کنند که از دید اسلام زن ذاتا دین کاملی ندارد! اما آیا واقعا این سخن از دهان رسول خدا(ص) خارج شده است؟ میدانیم که احادیث جعلی را از راههای مختلف میتوان تشخیص داد. یکی از این راهها تضاد حدیث با قرآن است؛ این حدیث با قرآن در تعارض است، زیرا اگر دین زنان ، ناقص است، چگونه قران برای مؤمنین یک زن را مثال میزند؟(تحریم:11) همچنین قرآن میفرماید که هر کس را به اندازه وسعش مکلّف میکند(بقره 286) پس اگر زنان ذاتا دین ناقصی داشته باشند هم باید تکالیف کمتری داشته باشند تا اکثرشان جهنمی نباشند. نکته دیگر سخن غیرعقلانی آخر حدیث است یعنی اینکه دلیل نقص دین زنان بخاطر ایام حیض است؛ حال آنکه حیض یکی از مسائل زنان است که خدا در آنها ایجاد کرده است و به هیچوجه نمیتواند باعث نقص دین شود!

 به لحاظ سلسله روایان نیز، این حدیث را ابوهریره از پیامبر نقل کرده است که از دیدگاه شیعه ،بنا به دلایلی، این فرد یک مسلمان واقعی نبوده است و به احادیث او هم نمیتوان اعتماد کرد.

پس این حدیث جعلی است

۴)اسلامستیزان سعی میکنند بسیاری از حقایق اسلام را تفسیربرأی کنند. در مورد ارث، شهادت، احکام عبادی زن و ... هم مرتکب همین عمل میشوند و مسئله را طوری تفسیر میکنند که به اهداف خودشان برسند. بر خردمندان واجب است که با تحقیق در سخنان این افراد پی به حقیقت ببرند.

۵)اسلامستیزان سعی میکنند، مقام زن در اسلام را پایین بیاورند تا بدانها بگویند که اسلام برایشان هیچ ارزشی قائل نیست. باعث تأسف است که زنانی هم پیدا میشوند که با سخنان این افراد منحرف میشوند. در این مورد هم بد نیست که به تحقیقات بیشتری بپردازیم تا به مقام زن در اسلام پی ببریم.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۱۰):کتک زدن زن

کتک زدن زنان

سوره النساء (زنان) آیه ۳۴

... وَ اللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا.

... و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید، اندرز دهید و از خوابگاهشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر فرمانبرداری کردند، از آن پس دیگر راه بیداد پیش مگیرید. و خدا بلند پایه و بزرگ است. 

شبهه: (1) مردان درصورتی که "بیم" نافرمانی (و نه حتی در حالتی که این نافرمانی واقعاً رخ دهد) باید زنان را با سه روشی که آمده است تنبیه کنند، یکی از این تنبیهات این است که باید آنها را کتک بزنند. (2) بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی در صورتی که بیم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند.

پاسخ:

شبهه افکن مرتکب سفسطۀ تفسیر ناصحیح شده است.

۱) آیا اسلام به مرد حق کتک زدن زنش را داده است؟


محل نزول


این آیه در مدینه نازل شد.(۱) پیشتر و در مکه، زنان کتک می خوردند و شکایتی نداشتند و آن را توهین به خود و خارج از عرف و فرهنگ مردمان نمی دانستند. چگونه توهین شمرده می شد، در صورتی که دختران را زنده به گور می کردند؟! نیز نذر میکردند پسران را قربانی خدایان کنند!(۲)

 

سه سال پیش از نزول آیه بنابر اسناد تاریخی، زنان مدینه شهرنشین بودند و از آزادی افزونتری نسبت به زنان مکه برخوردار بودند. پیامبر مایل بود فرهنگ زنان مکه را همچون فرهنگ بانوان مدینه کند و تنبیه بدنی توسط شوهران را از میان بردارد، از این رو مردان را از کتک زدن زنان منع می کرد (۳) و می فرمود: «اینان را کتک نزنید».(۴)نیز درباره مردانی که همسران خود را می زدند، می فرمود: «این مردان، نیکان نیستند».(۵)حتی پیامبر فرمان قصاص برای مردانی صادر می کرد که زنان خود را کتک می زدند.

آیا به راستی در قرآن حکم به تنبیه شده است؟

قرآن رابطه دو زوج را از آیات الهی و نشان رحمت و مودت می داند و عفو و گذشت را سرمایه بزرگ انسان دانسته و فرمان می دهد که حتی بدی را به نیکی پاسخ دهید: «ادفع بالحسنة السیئة» نیز به مردان فرمان می دهد که با زنان خود به نیکی رفتار نمائید: «و عاشروهن بالمعروف.» روایات بسیار از پیامبر اسلام در مورد مهربانی و عطوفت به زنان وارد شده و مردان را از زدن زنان باز داشته ، مانند این روایت که پیامبر فرمود: «ایضرب‌ احدکم‌ المرأة‌ ثم‌ یظل‌ معانقها(۶) آیا زن‌ را کتک‌ می‌زنید، سپس‌ می‌خواهید با او همآغوش‌ باشید؟!» حتی در احکام فقهی برای زدن زنان که منجر به آسیب مانند کبودی بدن شود، دیه تعیین شده است و گویا برتری در میان نیست.(۷)


نزول آیه به هنگام جنگ اُحد

گفتیم فرهنگ زنان مدینه متفاوت از زنان مکه بود، از این رو زنان بر ضد شوهران می شوریدند و نافرمانی می‌کردند. این وضع جامعۀ مسلمانان را دچار نابسامانی کرده بود. دگرگونی حکم در شب اُحد پیش آمد. اینان گرفتار ترس و بحران بودند. بیم آن میرفت اسلام توسط مشرکان از بین برود. در چنین وضعی، کنار گذاشتن اختلافات داخلی میان مسلمانان و اتحاد زن و مرد بسیار لازم بود. خداوند به منظور وحدت و سلامت امت، آیه ۳۴ و ۳۵ نساء را فرود فرستاد. پس خداوند بدین مصلحت بسیار مهم (واقعیت و شرایط زمانه) حکم را عوض کرد و از گسست امت (با توجه به تهدیدات) جلوگیری کرد اما تغییر حکم بدان معنا نبود که بر زنان ، ستم و جفایی شود، بلکه زن فقط در برابر تعهدی که با ازدواج ، آن را پذیرفته، بازخواست می شود، یعنی اعمال زناشویی ، نه خانه و بچه داری.



احکام فقهی

به رغم آن که فقیهان ( با توجه به فهم و فرهنگ مردم و جامعه) حکم به تنبیه بدنی همسر کردند اما آن را مقید ساختند که «خون آلود» نباشد و «عضوی را نشکند و اثری به جا نگذارد».(۸) از نظر برخی اسلام شناسان کتک زدن می باید با پارچه بهم تنیده و یا با دست باشد، نه با تازیانه و عصا.(۹)در آیه ۴۴ سوره ص آمده است: «و خذ بیدک ضغثاً و لا تَحنَث؛ به ایوب گفتیم: بسته ای از ساقه های گندم ( یا مانند آن مثل شاخۀ نازک خرما) را برگیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن.» زدن همسر توسط حضرت ایوب ، خطا و جرمی بر ضد زن شمرده نمی شد چون اذیت و آزاری ندید و تحقیر نشد، گرچه همسرش کارناپسندی انجام داده بود، از این رو اگر در جامعه ای ، زدن اهانت و آزار به شمار آید و فرهنگ مردمان آن را نپذیرد، نباید صورت گیرد.

نپذیرفتن تنبیه بدنی


برخی اسلام پژوهان تنبیه را روا نمی دانند و آن را انکار کرده اند.(۱۰) این گروه از اسلام پژوهان ضرب مورد اشاره در آیه را به معنای زدن نمی دانند، بلکه می گویند: به معنای جدایی شوهر و ترک خانه است، چنان که وقتی میان پیامبر و همسرانش اختلاف پیش آمد و اینان به نصیحت رسول خدا عمل نکردند، پیامبر برای یک ماه از آنان جدا شد و پیامبر هیچ گونه آزار جسمانی به آنان نرسانده، کتکشان نزد. اگر زدن و آزار جسمی و روحی خواستۀ خدا و راه حلی ثمربخش بود، پیامبر نخستین کسی بود که به دستور خدا عمل می کرد اما کسی را نزد و بدان اجازه یا دستور نداد. هرگاه قرآن خواست «زدن» را تجویز کند، تعبیر به «ضرب» نکرده ، بلکه «جَلد» آورده ، مانند : «الزانیة و الزانی فاجلدوا کلَّ واحد...»(۱۱)


تنها مورد تنبیه، نشوز است.


نشوز آن است که زن در مقابل تکلیف اختصاصى‏اش نسبت به شوهر بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.

جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند شارع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده است.

برای حل مسأله نشوز خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیرگذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از این رو در مرتبه اول سفارش به اندرز نموده لیکن اگر زنى در برابر نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد راه دوم از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد اگر زن در چنین وضعیتى نیز حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید فرمان قرآن با بکار بردن فعل "ضرب" آمده است. البته این فرمان فرمانی موقتی است و اگر زن پشیمان شد طبق بخش آخر آیه دیگر نباید تنبیه شود و اگر باز هم نافرمانی کرد طبق آیۀ بعد باید داورانی از خانواده مرد و زن انتخاب شوند که مشکل را حل کنند.

 


خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده مى‏شود:

۱.اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقى که با پیمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛


۲.در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛


۳. سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.


۴.حد آن نازل‌ترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود؛


۵.موقتى است و چه داراى نتیجه مثبت و چه منفى باشد باید به زودى از آن دست کشید.

۲)آیا اینکه قرآن میگوید بعد از آن نباید به آنها ظلم کنند، یعنی اینکه در صورتی که بیم نافرمانی دارند، مردها باید به آنها ظلم کنند؟

این هم ادعا نیز یک تفسیر ناصحیح از آیه است. آیه میفرماید اگر زن وظایف خود را درست انجام داد آنها را تنبیه نکنید زیرا ظلم است نه اینکه بگوید اگر وظایفش را انجام نداد حق ظلم دارید! اینگونه تفسیرها را معلوم نیست این افراد از کجا میاورند!!


پی نوشت ها :
۱.تاریخ یعقوبی ، ج۱، ص ۲۵۰

۲.ابوالأعلی مودودی، روح المعانی، ج۵، ص ۲۵

۳.المنار، ج۵، ص 76؛ روح المعانی، ج۵، ص ۲۵

۴.تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص ۵۰۴

۵.همان؛ المنار، ج۵، ص ۷۶

۶.وسائل الشیعه ، ج۱۴، ص۱۱۹

۷.فخررازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص ۸۲
۸.تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص ۵۰۴

۹.تفسیر الکبیر، ج۱۰، ص ۸۷

۱۰.التحریر و التنویر، ج۵، ص ۴۳. اینان می گویند ضرب به معنای دوری و ترک زن برای مدتی محدود است
.۱۱.نور آیه ۲

پاسخ های مرتبط :


تنیبه بدنی زن از دیدگاه دو قرآن پژوه معاصر

چرا در قرآن ، اجازه تنبیه بدنی زنان داده شده است؟

 

توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۹):سرپرستی مرد بر زن

سرپرستی مرد بر زن

 

سوره النساء (زنان) آیه ۳۴

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ...

مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است. و از آن جهت که از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند. پس زنان شایسته، فرمانبردارند و در غیبت شوی عفیفند و فرمان خدای را نگاه میدارند...

شبهه:(1) مردان برتر از زنان خوانده شده اند (2) یک دلیل برتری مردان به زنان برتری ذاتی آنها است که خداوند به آنها داده است (3) دلیل دیگر این برتری آن است که مردان به زنان نفقه (پول) میدهند (4) رابطه زن و مرد رابطه ای نابرابر است که به رابطه بین فرمانده و فرمانبردار تشبیه شده است و زنان مجبورند از مردان فرمانبرداری کنند

پاسخ:

 

نویسندۀ شبهه در ایجاد این شبهه به شدت مرتکب دروغگویی و سفسطه است. پاسخ را به چند قسمت تقسیم میکنیم:

۱)آیا این آیه میگوید مردان برتر از زنانند؟

خیر. این یک دروغ است. معنی واژۀ "قوّام" طبق آنچه در لغتنامۀ المنجد(معتبرترین لغتنامۀ عربی) آمده است برابر است با متعهد، سرپرست، متکفل کار، نیرومند برای انجام کار، امیر و حاکم. در هیچ یک از این معانی سخن از برتری نیست.

۲)منظور آیه از "قوّام" نامیدن مردان بر زنان چیست؟

معانی کلمۀ قوّام را در بالا آوردیم. مسلّم است که تنها معنای ممکن برای سرپرست است. نظام خانوادگی اسلامی هم مرد را سرپرست زن و فرزند میداند. علّامه طباطبایی، در تفسیر المیزان، میگوید که قوّام از قیام میاید و به معنای اداره امور زندگی است(تفسیر المیزان،جلد چهارم، صفحۀ ۲۱۵) آیت الله مکارم شیرازی نیز از آن تعبیر به سرپرست و خدمتگزار میکند.(تفسیر نمونه،جلد سوم، صفحۀ ۳۶۹)

۳)آیا قرآن میگوید مرد ذاتا از زن برتر است؟

نویسندۀ شبهه از عبارت" بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ " نتیجه گرفته است که از دیدگاه قران مرد از زن برتری دارد!! این عمل نمونۀ بارز نوعی از سفسطه است که در علم منطق به "تفسیر ناصحیح" معروف است.

از بسیاری از آیات قرآن، آشکار است که از دیدگاه اسلام، زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و هیچگونه تقدم رتبی و منزلتی نسبت به هم ندارند. قرآن خلقت زن و مرد را برای یکدیگر(روم:۲۱) و آن دو را پوشش یکدیگر به حساب می‌آورد(بقره:۱۸۷) تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد.» (المیزان ج۲ ص۴۴)

از آیات مختلفی از قرآن کریم(بقره / ۳۰، ۳۵-۳۴ و ۳۷، حجر / ۳۱-۲۸، طه۱۱۵/، یس /۶، طه / ۱۲۱، اعراف ۲۳ و ۱۸۹، نساء /۱، زمر /۶، روم / ۲۱ ، نحل ۷۲/، شوری / ۱۱.) بر می‌آید:

 

ـ زن چون مرد خلیفه خدا است.(بقره:۳۰)

 

- هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند.(بقره:۳۴ و یس:۶)

 

ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند.(نساء:۱ ، اعراف:۱۸۹)

 

برای توضیحات بیشتر به پست آیا قرآن زن ستیز است؟(۱):برتری مرد نگاه بیندازید. چنانکه در آنجا هم عرض شد مرد در برخی مسائل از زن برتر و زن نیز در برخی مسائل از مرد برتر است.

 

۴)آیا علّت این سرپرستی که شبهه افکن از آن به تعبیر به برتری میکند بخاطر اینستکه مرد به زن نفقه میدهد؟

 

خیر. در اینجا نیز این فرد مرتکب همان سفسطۀ تفسیر ناصحیح شده است. مسلم است که مرد پیش از اینکه سرپرست خانواده باشد موظّف به دادن نفقه نیست(!) که حالا بخواهد بخاطر نفقه دادن سرپرست خانواده شود. فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد، توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد زیرا هم از لحاظ بنیۀ جسمی از زن قویتر است و هم کمتر از زن تحت تأثیر احساسات وعواطف قرار میگیرد. از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن ، بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است(مانند حمل ، رشد وتربیت فرزند و ...) بپردازد .بنابراین ریاست و مسوولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تامین نیازهای خانواده ، نه تنها امری شرعی ؛ بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است.

 

لازم به ذکر است که گسترۀ این حکم محدود به روابط خانوادگی است. به عبارت دیگر این آیه، بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسوولیت مرد درسرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن ، به برخی از توابع این مسوولیت ( مانند لزوم تامین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.

 

۵)آیا این آیه تأییدگر زورگویی مرد به زن نیست؟ آیا این آیه رابطه مرد و زن را به رابطۀ فرمانده و فرمانبردار تبدیل نمیکند؟

 

البته که نه! این برداشت یک تفسیر غلط است. منظور رهبری واحد منظم با توجه به مسئولیتها و مشورتهای لازم است. میدانیم که اسلام حدود وظایف زن و مرد را مشخص کرده است لذا مرد نمیتواند چیزی خارج از وظایف زن را از او بخواهد. این سرپرستی فقط برای اینستکه خانواده یک واحد اجتماعی کوچک است و مانند یک اجتماع بزرگ نیاز به رهبر دارد.(تفسیر نمونه، جلد سوم، صفحۀ ۳۷۰)

تذکر: بخش اعظم مطلب این پست به نقل سایت پاسخگو میباشد.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۸): مسئله حجاب

مسئله حجاب

 سوره نور آیه ۳۱

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

و به زنان مومن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه های خود را تا گریبان فرو گذارند و زینتهای خود را آشکار نکنند، جز برای شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر بردار خود یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به زن ندارند، یا کودکانی که از شرمگاه زنان بیخبرند و نیز چنان پای بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده اند دانسته شود. ای مومنان همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.

سوره احزاب آیه ۵۹

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا.

ای پیامبر، به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که چادر خود را برخود فروپشونند. این مناسب تر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.

 

شبهه: در آیه 31 سوره نور به زنان دستور داده میشود که حجاب را رعایت کنند و زینتهای خود را پنهان کنند. چنین حکمی در مورد مردان وجود ندارد. بر اساس احادیث معتبر اسلامی مسئله حجاب به پیشنهاد عمر وارد اسلام شد زیرا برخی از زنان محمد با مردان غریبه سخت میگفتند و محمد این آیات را برای کنترل زنان خودش سرایید.

آیه 59 سوره احزاب از زنان میخواهد که حجاب را بگونه ای رعایت کنند تا شناخته نشوند، این بدان معنی است که صورت آنها نیز همچون حجاب فعلی زنان عرب و افغان باید پوشیده باشد در مورد حجاب میان زنان و مردان برابری وجود ندارد و این نابرابری ظالمانه با اصل 1 ام اعلامیه حقوق بشر است

 

پاسخ:

برای پاسخ به این شبهه، آنرا به چند قسمت تقسیم میکنیم:

۱) آیا عمر حکم حجاب در آیه ۳۱ سورۀ نور، را پیشنهاد کرده است؟

شبهه‌افکن، اقدام به ادعای فاقد سند میکند. او ادعا میکند که این آیۀ قرآن را محمّد(ص) به پیشنهاد عمر بن خطاب، از خودش سروده است!! در مورد اینکه قرآن را پیامبر از نزد خود آورده که شبهه‌افکن مصادره به مطلوب میکند چون خودش خیال میکند قرآن را پیامبر خودش سروده است انتظار دارد همه قبول داشته باشند که این آیه را خود پیامبر سروده است!! این در حالی است که در بخش پاسخ به شبهات قرآنی تمام استدلالات اسلامستیزان در مورد بشری بودن قرآن را پاسخ دادیم.

باری، این ادعا که عمر این پیشنهاد این حکم را کرده است نیز یک دروغ بزرگ است. در اصول کافی به نقل از امام باقر(ع) در مورد شأن نزول این آیه میفرماید:جوانی از انصار در مسیر خود با زنی روبرو شد، چهرۀ زن توجه جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت، زمانی که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه میکرد، در حالی که راه خود را ادامه میداد، تا اینکه وارد کوچۀ تنگی شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه میکرد.ناگهان صورتش به دیوار خورد تیزی استخوان یا تکه شیشه ای که در دیوار فرو رفته، صورتش را شکافت. هنگامی که زن گذشت زن به خود آمد و دید خون از صورتش جاریست و به صورت و لباسش ریخته! با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر میروم و ماجرا را بازگو میکنم. هنگامی که چشم پیامبر خدا به او افتاد فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل کرد. در این هنگام جبرئیل پیک وحی خدا نازل شد و آیۀ ۳۱ سورۀ نور را نازل کرد.(نگاه کنید به تفسیر نمونه، جلد ۱۴، صفحۀ ۴۳۵) شاید این نکته لازم به ذکر باشد که احکام قرآن در زمانی نازل میشد که زمینۀ مناسب به وجود آمده باشد و خداوند نیز فرمان حجاب را زمانی نازل کرد که این ماجرا پیش آمده بود و برای مردم، بحث نگاه به جنس مخالف مطرح شده بود. اگر این فرمان زمانی نازل میشد که چنین زمینه ای در کار نبود، مورد اعتراض قرار میگرفت پس خدا زمانی این فرمان را نازل فرمود که چنین شرایطی وجود داشته است.

 

۲)آیا زنان محمّد(ص) با مردان غریبه سخن میگفتند و این مسئله باعث این حکم است؟

این ادعا یک دروغ دیگر است. نخست اینکه هیچ روایت معتبری که نشان دهد، که زنان پیامبر با مردان غریبه سخن میگفتند در کار نیست و از این گذشته اگر این دستور بخاطر مسئلۀ زنان پیامبر میخواست نازل شود مثل آیۀ بیست و هشتم از سورۀ احزاب، فرمان را به طور مستقیم در مورد زنان پیامبر صادر میفرمود.

۳)حکم حجاب در مورد مردان نیست!

 

نکتۀ نخست اینستکه فرمان حجاب برای همه هست و هر کس که احساس کند که نپوشاندن بخشی از بدنش باعث نگاه شهوت آمیز دیگران(به غیر از همسرش) میشود باید ان بخش را بپوشاند. یک مرد هم اگر ببیند نوع لباس پوشیدنش باعث جلب نگاه شهوت آلود از سوی زنان است باید لباس و پوشش خود را اصلاح کند. قرآن در مورد زنان تنها این مسئله را تبیین کرده است. وگرنه به مردها نیز در جاهای مختلف قرآن در مورد پوشاندن اعضا اخطار داده شده است.

نکتۀ دوم این است که حجاب در مورد زنها بدان علّت صفت و سختتر است که این زنان هستند که میل به تنازّی دارند و مرد چنین میلی ندارد و در مقابل مرد بیشتر میل به نگاه کردن دارد این تمایل در زنان کمتر است. پس برای زنان تأکید بر حجاب است و برای مردان بر غضّ بصر، هر چند زنان نیز به غضّ بصر و مردان نیز به پشاندن اعضای خود در صورتی که خطر افتادن به شهوات حرام وجود داشته باشد توصیه میشوند. همانگونه که گفته شد اسلام احکام را به صورت متعدل بیان میدارد و نه بصورت مساوی. مسلّم است که وقتی زن بیشتر از مرد میل به جلوه کردن دارد باید بیشتر به او فرمان به پوشش داده شود تا مرد.

۴)حجاب باید در چه شکلی باشد؟

استخراج احکام که کار فقها است را جناب شبهه‌افکن برای خودش انجام داده میگوید حجاب باید طوری باشد که اکنون در افغانستان باب است! در حالی که این یک ادعای پوچ است. از دید اسلام، پوشاندن صورت و مچ دست برای زنان، در برابرنامحرم الزامی نیست و پوشش ایندو فقط در دو صورت واجب است، یکی اینکه صورت زن آرایش داشته باشد دوم اینکه افراد چشمچران وبیماردل به او نگاه کنند.

۵)عدم تطابق با اصل نخست حقوق بشر و تساوی انسانها!

پیش از این نیز گفته شد که حقوق بشر یک قانون خشک و غیرقابل انعطاف است و به هیچ وجه به نیازهای انسانها بر مبنای جنسیت نمینگرد بلکه تمام انسانها را با هم یکی حساب میکند و همین میشود که وظایف زن و مرد با هم یکی میشود حال انکه نگرش ایندو به جهان با هم خیلی متفاوت است. در مورد حجاب هم همانگونه که در بالا گفتیم بر اساس همین نیازها و روح زن است که این حکم برای زن میاید.

در مورد حکمت فرمان خدا به حجاب به دوستان توصیه میکنم مقالۀ فلسفه حجاب را بخوانند تا در ذهنشان تصویر بدی از حجاب باقی نماند.