زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

زن در اسلام!

بحث پیرامون حقوق زن در اسلام!

آیا قرآن زن ستیز است؟(۷):شهادت شوهر علیه زن - دشمن نامیدن زن

شهادت شوهر علیه زن

 

 سوره نور آیه ۶

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ.

و کسانیکه زنان خود را به زنا متهم میکنند، اگر نتوانند 4 شاهد پیدا کنند میتوانند خود چهار بار شهادت بدهند در راه خدا که او از راستگویان است

شبهه: یک مرد میتواند با 4 بار شهادت دادن در راه خدا زنش را متهم به زنا کند.

پاسخ:

شبهه‌افکن، در اینجا مرتکب، سفسطۀ دروغ و نقل قول ناقص میشود. در این نوع از سفسطه، سفسطه‌گر، بخشی از سخن را نقل میکند و بخش دیگر را بیان نمیکند، تا با این نقل قول ناقص خود بتواند طرف مقابل را محکوم کند.

بیایید این آیه را با آیات قبل و بعد از آن بررسی کنیم:

وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَداً وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ{۴} إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ{۵} وَالَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ یَکُن لَّهُمْ شُهَدَاء إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ{۶} وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِن کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ{۷}وَیَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ{۸} وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیْهَا إِن کَانَ مِنَ الصَّادِقِینَ{۹}

ترجمه(از آیت الله مکارم شیرازی):

کسانی که زنان پاکدامن را متهم میکنند،سپس چهار شاهد(بر مدعای خود) نمیاورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنها همان فاسقانند(۴) مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند(که خدا آنها را میبخشد) زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است(۵) و کسانی که همسران خود را (به عمل منافی عفّت) محکوم میکنند و گواهانی جز خودشان ندارند، هر یک از آنها باید به نام خدا چهار مرتبه شهادت دهد که از راستگویان است(۶) و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد(۷) و آن زن نیز میتواند کیفر(زنا) را از خود دور کند، به این طریق که چهار بار خدا را به شهادت طلبد که آن مرد(در این نسبتی که به او میدهد) از دروغگویان است(۸) و بار پنجم بگوید غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگویان باشد(۹)

خب میبینیم که در آیۀ چهارم سورۀ نور میفرماید کسانی که زنی را متهم کنند چهار شاهد نداشته باشند، باید هشتاد ضربۀ تازیانه بخورند. در آیۀ ششم، میفرماید مردانی که به زن خود اتهامی را وارد میکنند و شاهدی ندارند(مثلا مردی که را فرض کنید که وقتی وارد خانه میشود زنش را مشغول زنا با مرد دیگری میبیند. در این حالت او شاهدی جز خودش ندارد) میتوانند پنج مرتبه شهادت دهند و در مرتبه آخر  لعنت خدا را،در صورت دروغگو بودن، بر خود بطلبند. در این حالت زن محکوم میشود ولی او هم میتواند به پنج شهادت و در مرتبه آخر لعنت خدا را ،در صورت دروغگو بودن، بر خود بطلبد که از مرتکب گناهی نشده است. در این حالت هیچ اتهامی متوجه زن نیست و در صورتی که دروغ گفته باشد لعنت خدا در دنیا و آخرت متوجه اوست و اگر شوهر دروغ گفته باشد نیز لعنت خدا در دنیا و اخرت متوجه اوست.

پس شبهه‌افکن، کلام خدا را ناقص نقل کرده و نگفته است که زن نیز میتواند با شهادتهای مشابه اتهام را از خود بردارد.

همچنین شبهه‌افکن مرتکب دروغگویی نیز شده است زیرا قرآن از پنج شهادت سخن گفته است و نه چهار شهادت.

  در اینگونه شبهه‌افکنیها اسلامستیزان، با ادعای دروغ و سفسطه سعی در گمراه کردن افرادی میکنند که حاضر نیتند زحمت تحقیق را به خودشان بدهند.

دشمن نامیدن زن و فرزند

سوره التغابن آیه 14

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ .

ای کسانی که ایمان آورده اید ، در میان زنان و دشمنانتان دشمنی برای شما وجود دارد از آنها حذر کنید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و گناهشان پوشیده دارید ، خدا آمرزنده و مهربان است.

شبهه: زنان و فرزندان دشمان مردان هستند.

پاسخ:

  شبهه‌افکن در اینجا نیز مرتکب سفسطه های دروغ و تفسیرناصحیح شده است.

باعث تأسف است که شبهه‌افکن حتی در آوردن ترجمۀ آیه هم دشمنی خود را بروز داده است و "ازواجکم و اولادکم" را به "زنان و دشمنان" ترجمه کرده است؛ حال آنکه ترجمۀ صحیح بخشی که با فونت قرمز نوشته است این است: «در میان همسران وفرزندانتان دشمنی برای شما وجود دارد پس شبهه‌افکن مرتکب دروغ شده است.

   امّا شبهه‌افکن در جای دیگری هم دروغ میگوید. قرآن نفرموده است که زنان و فرزندان شما هستند بلکه میفرماید در زن و فرزند دشمنی برای شما هست. این سخن بدان معنا نیست که زن و فرزند دشمن شما هستند. چگونه ممکن است قرآن که زن و مرد را لباس یگدیگر میداند(بقره آیه ۱۸۷) و در جای دیگر زنان را مایۀ آرامش مرد میداند آنها را دشمن بخواند؟

 بحث این آیه این نیست که زن و فرزند دشمن هستند بلکه بحث سر این است که گاهی زن و فرزند باعث گناه انسان میشوند. مثلا مرد برای اینکه زن و فرزندش در آسایش باشند به کسب روزی حرام تن میدهد. پس این آیه هیچ توهینی به زن نکرده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۶): ارث زنان

ارث زنان

 

 سوره نساء آیه۱۱

یُوصِیکُمُ اللّهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ یَکُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَآؤُکُمْ وَأَبناؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیما حَکِیمًا.

خدا در مورد فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر برابر سهم دو دختر است. و اگر دختر باشند و بیش از دو تن، دو سوم میراث از آنهاست. و اگر یک دختر بود نصف برد و اگر مرده را فرزندی باشد هر یک از پدر و مادر یک ششم میراث را برد. و اگر فرزندی نداشته باشد و میراث بران تنها پدر و مادر باشند، مادر یک سوم دارایی را برد. اما اگر برادران داشته باشد سهم مادر، پس از انجام وصیتی که کرده و پرداخت وام او یک ششم باشد. و شما نمیدانید که از پدران و پسرانتان کدامیک شما را سودمند تر است. اینها حکم خداست، که خدا دانا و حکیم است.

سوره نساء آیه ۱۷۶

یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ وَهُوَ یَرِثُهَآ إِن لَّمْ یَکُن لَّهَا وَلَدٌ فَإِن کَانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَکَ وَإِن کَانُواْ إِخْوَةً رِّجَالاً وَنِسَاء فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ أَن تَضِلُّواْ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.

از تو فتوی می خواهند ، بگوی که خدا در باره کلاله برایتان فتوی می دهد، : هر گاه مردی که فرزندی نداشته باشد بمیرد و او را خواهری باشد ، به آن خواهر نصف میراث او می رسد اگر خواهر را نیز فرزندی نباشد ، برادر از او ارث می برد اگر آن خواهران دو تن بودند ، دو ثلث دارایی را به ارث می برند و اگر چند برادر و خواهر بودند ، هر مرد برابر دو زن می برد خدا برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید ، و او از هر چیزی آگاه است.

 

شبهه: سهم زنان از ارث در اسلام نصف سهم مردان است. این مسئله با اصل یکم اعلامیه حقوق بشر که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان میداند در تضاد است.

 

پاسخ:

 

بحث را به بخشهای زیر تقسیم میکنیم:

 

 

۱)آیا همیشه ارث زن نصف ارث مرد است؟

 

قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند و موظف به کسب روزی برای خانواده نیستند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.

 

در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. (۱)

 

اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانوار دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظرگاه کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیتها سازگار و عادلانه است.


در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:

 

۱. در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.

 

۲. در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.


۳. در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. (۲)

 

بنابراین ،سوال را به صورت کلی نمی توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زیرا در مواردی ارث زن و مرد مساوی و در موارد دیگر ارث زن از مرد بیشتر است و فقط در برخی از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را این طور مطرح کنیم: چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟

 

 

۲)چرا گاهی ارث زن نصف ارث مرد است؟


امام رضا علیه السّلام در پاسخ به این سؤال فرمود: «زن وقتی که شوهر کرد، مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی بر عهدۀ مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است».(۳)


امام صادق علیه السّلام فرمود :«علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند ، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است».(۴)

 

با توجه به این دو روایت و با نگاه به احکام دیگر اسلام متوجه می شویم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و دیه عاقله و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که بر عهده مردان نهاده شده تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است .طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرار داده حق بیشتری را نیز در ارث قرار داده تا بین مسئولیت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهریه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه کنیم بخشی از این حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت می نماید.

 

گذشته از این که احکام ارث به لحاظ مصلحت های اجتماعی وضع شده و در مواردی که مصلحت اقتضا کند یا شخص تمایل داشته باشد که بازماندگانش به یک اندازه از اموال او بهره برند، می تواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده کند.

 

۳) تضاد آیه با اصل یکم حقوق بشر.

 

اینکه قانون حقوق بشر با این آیه از قرآن در تضاد است بخاطر اینستکه نظام حقوقی اسلام و حقوق بشر متفاوت است. از دیدگاه حقوق بشر زن نه حق مهریه گرفتن دارد و نه میتواند از شوهرش مطالبۀ نفقه کند بلکه باید در تمام مسائل با شوهرش به تقسیم مساوی بپردازد ... در اسلام شوهر باید به زن نفقه بدهد، زن موظف به کار کردن نیست و میتواند مطالبۀ مهریه کند، زن در خانه نیز موظف به انجام کارهای خانه و حتی شیر دادن به فرزند خود نیست، در مقابل ارث دختر از والدین را نصف ارث پسر از والدین قرار داده است. براستی، پسر این ارث دوبله را برای در کجا خرج میکند؟ برای زن و فرزند!!

 

پی نوشت ها :

 

۱.نساء (۴) آیه ۱۸

۲.عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص ۳۴۶

۳.حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص ۴۳۷

۴. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴ ، ص

آیا قرآن زن ستیز است؟(۵): تعدد زوجات

تعدد زوجات

 سوره نساء  آیه  

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ.

اگر شمارا بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید، از زنان هرچه شما را پسند افتد، دو دو و سه و سه و چهار، چهار به نکاح (نکاح در عربی یعنی سپوختن) در آورید. و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید یا هرچه مالک آن شوید. این راهی بهتر است تا مرتکب ستم نشوید.

شبهه: در اسلام یک مرد میتواند تا چهار زن رسمی داشته باشد، از نظر شیعه میتواند تعداد بیشماری زن را صیغه کند، و زنان بیشماری را نیز به بردگی بگیرد. اما زنان تنها میتوانند با یک مرد ازدواج کنند و این نابرابری در تضاد با اصل یکم اعلامیه حقوق بشر است. مسئله عدالت در اینجا نباید با برابری اشتباه گرفته شود. اما وقتی که برای این اسلامگرایان توضیح داده میشود که اکنون میتوان با آزمایشهای ژنتیکی پدر یک فرزند را تشخیص داد، این اسلامگرایان از اجازه دادن به همسرانشان برای ازدواج با چند مرد دیگر طفره میروند.

پاسخ:

 پیش از پاسخگویی باید به چند تهمت و تحریف حقیقت که نویسنده مطرح کرده است را مطرح کنم. اول اینکه بحث کنیزان ربطی به بحث تعدد زوجات ندارد(پس این سخن نویسنده نمونۀ بارز فرافکنی است) دوم اینکه در مورد صیغه فقط مرد نیست که حق دارد هر تعداد زن که خواست بگیرد زن نیز با رعایت ایام عده به صورت نامحدود حق ازدواج موقت دارد.

  در ادامه لازم میدانم که مسائلی را شرح دهم:

الف)مهمترین نکته در این بحث اینستکه اسلام با شهوت مخالف نیست، بلکه طرفدار قانونمندی شهوت است. پس در هر جایی که مفسده در پی نداشته باشد انسان را در شهوترانی آزاد میگذارد.

ب) نکتۀ دیگر اینستکه برخی انسانها به لحاظ تمایلات شهوانی از سایرین بالاتر و برخی هم در این زمینه از دیگران، ضعیفتر و پایینتر هستندو گروهی نیز دوستدار تنوع هستند. اسلام که دینی کامل است و به تمام مشکلات انسان اندیشیده است، برای افرادی که دارای شهوت بیشتری هستند یا تنوع طلب هستند امکان این را بوجود آورده است که به یک همسر بسنده نکنند با این تفاوت که بنا به عللی که در زیر میاید برای زن این امکان وجود ندارد که چند شوهر را با هم داشته باشد ولی میتواند در عقد شرط حق طلاق بگذارد و بعد از مدتی طلاق بگیرد و با مرد دیگری ازدواج کند، همچنین میتواند عقد موقت کند. این مسائل هر چند در جامعۀ امروزی ما ناپسندیده هستند ولی از دید اسلام بلامانع هستند. اسلام حاضر نیست بخاطر طرز فکر غلط گروهی از انسانها گروه دیگری را شکنجه دهد. در ضمن اگر اسلام این قانون را نمیگذاشت میزان فساد در جامعه افزایش میافت زیرا افردی که شهوت بیشتری دارند از انجا که راهی شرعی برای ارضای تمایلات خود نمیجستند، به دنبال فساد میرفتند.

ج)تعدد زوجات از ابتکارات اسلام نیست بلکه اسلام آنرا محدود و مقید کرده است.

د) قوانین اسلام بر مبنای نیازهای واقعی اسلام است و نه احساسات. چه بسا طفلی از آمپول به گریه بیفتد ولی این آمپول برای خود او مفید است.

ه)بقای میل جنسی در مرد بیشتر از زن است. زنان در سنی خاص میل جنسی را از دست میدهند ولی مردان نه.

 

خب حالا برویم سراغ بخشهای مختلف شبهه:

۱) مرد میتواند چند همسر داشته باشد ولی زن نه:

  شبهه افکن خودش برای ما دلیلی را آورده و پاسخش را داده که اگر مشکل مسلمانان  با این مسئله است که با وجود چند شوهر پدر فرزند مشخص نیست، علم ژنتیک انرا مشخص میسازد!! گویا نویسندۀ شبهه فراموش کرده است که این علم به تازگی چنین قدرتی یافته است و نمیگوید که برای قرنهای پیشین چکار باید میکردند؟

 

به غیر از مورد بالا بحث دیگر که به کمک علم هم حل شدنی نیست اینستکه، به صورت اساسی مرد خیلی سختتر میتواند بپذیرد که زنش با یک مرد دیگر ارتباط دارد. شاید زنی بتواند با موضوع هوو کنار بیاید ولی یک مرد محال است که بتواند برای عشق خود شاهد رقیب باشد. حتی در ملل خارجی هم، هرگز نمیبینید که زنی با دو مرد رابطه داشته باشد مگر اینکه آن دو مرد از حضور دیگری در روابط ان زن خبر نداشته باشند یا اینکه ان زن روسپی باشد که البته تکلیف روسپیها مشخص است و در واقع زنان اجاره ای هستند.(با عرض پوزش)

به غیر از بحث بالا بحث دیگر اینستکه فرض کنیم دو یا چند مرد بپذیرند که با یک زن رابطه داشته باشند و زمانها را طوری تقسیم کنند که تداخلی پیش نیاید و ... باز هم زمانی که این زن باردار بشود، مردها دچار مشکل میشوند. فرض کنید از همان اول میدانیم که پدر کیست؛ ولی باز هم مشکل اصلی برطرف نمیشود، بدان معنا که این زن در ایام بارداری و همچنین مدتها پس از به دنیا اوردن بچه قادر نیست که شوهرداری کند. این مسئله برای شوهری که پدر است قابل قبول است ولی برای سایر شوهرها هرگز قابل قبول نیست و این رابطه به بن بست میرسد. پس باز هم آشکار است که زن نمیتواند چند شوهر با هم داشته باشد.

۲) زنی که میخواهد عشقش فقط به او فکر کند چه باید بکند؟

  سخنی که برخی خانمها اینستکه "ما نمیخواهیم چند شوهر داشته باشیم ولی دوست داریم که شوهرمان فقط به ما فکر کند و زن دیگری نگیرد"

در پاسخ به این بحث باید عرض کنیم که همانگونه که در بالا گفته شد گروهی از مردان هستند که به لحاظ تمایلات شهوانی از سایر مردها بالاترند یا اینکه تنوع طلب هستند. این خانمها باید با مردانی ازدواج کنند که اینگونه نباشند. بسیاری از مردها هم دوست دارند تا آخر زندگی خود را با همان همسر اول خود بمانند.

۳)تضاد با اصل یکم حقوق بشر، این عدالت که اسلام از آن دم میزند با تساوی یکی نیست:

شبهه افکن در مورد این بخش از آیه که میگوید تعدد زوجات فقط به شرط این مجاز است که عدالت را رعایت کنید، میگوید عدالت با تساوی فرق دارد. همانطور که گفتیم حقوق بشر مانند علم روز بشر همیشه نقصهایی دارد و بله عدالت با تساوی یکی نیست. اسلام هم در مورد زنها خواسته است که به عدالت با انها رفتار شود و نه به تساوی. چگونه میشود انتظار داشت که مرد محبت خود را بین یک زن بدخلق و یک زن نیکو به صورت مساوی تقسیم کند. این تساوی عین ظلم و ستم است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۴):کنیز مؤمن بالاتر از زن آزاد مشرک

کنیز مؤمن بالاتر از زن آزاد مشرک

 

سوره بقره آیه ۲۲۱

وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَـئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.

زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند.

شبهه: در این آیه نابرابری میان مسلمانان و نامسلمانان و همچنین نظام برده داری تایید میشود. این آیه در تضاد با اصل 16 ام اعلامیه حقوق بشراست که ازدواج هر زن و مردی را بدون هیچ تبعیضی از نظر مذهب آزاد میداند. این آیه همچنین با اصل 4ام اعلامیه حقوق بشر که برده داری را محکوم میکند در تضاد است.

پاسخ:

این شبهه نیز سه بخش است:

 

۱)تأیید نابرابری بین مسلمان و نامسلمان:

  اول اینکه این ادعا تحریف حقیقت است. آیه نفرموده مسلمان و نامسلمان، بلکه فرموده مؤمن و مشرک.

  اسلام و قرآن، به لحاظ حقوق دنیوی نامسلمانان را نابرابر با مسلمین نمیداند(مگر در برخی موارد) ولی به لحاظ معنوی و اخروی میان مسلمان و نامسلمان فرق قائل میشود.

  میدانیم که در ازدواج به مهمتر از بعد جسمی و چهره و تیپ و لباس، باطن همسر است. از این روست که اسلام و قرآن، ازدواج با زنان کافر را بر مردان مؤمن و ازدواج مردان کافر را با زنان مؤمنه، تحریم میکند. علت اینستکه زن مشرک، باطنی ناسالم دارد؛ مسلم است که زنی که آنقدر با حقیقت دشمن است که از پذیرفتن وجود خدا و رستاخیز و نبوت فرستادگان خدا، خودداری میکند، باطنی آلوده دارد. کسی که اینقدر با حقیقت دشمنی دارد، چگونه میخواهد شریک زندگی یک مؤمن باشد و کودکان او را تربیت کند.(جهت اطلاعات بیشتر به بخش پاسخ به سکولاریسم، بیدینی و بیخدایی مراجعه فرمایید.)

   پس بحث بر سر نابرابری انسانها بخاطر دینشان نیست، بلکه بحث بر سر اینستکه زنی که فاقد ایمان به حقیقت باشد هر چند هم  زیبا باشد برای اینکه شریک زندگی یک مؤمن باشد، مناسب نیست.

 

۲)تعارض با اصل شانزدهم حقوق بشر مبنی بر ازدواج بدون تبعیض مذهبی:

   چنانکه در بحث احکام گفتیم اصول حقوق بشر بر مبنای، مبانی خشک و حقوقی نوشته شده و به اصول تربیتی و معنوی توجّهی ندارد، لذا از این جهت دارای ضعف اساسی میباشند. اسلام از آن جهت از ازدواج با زنان لامذهب و مشرک منع میکند، که زنان تربیت نسل آینده را بر عهده دارند. آیا شما حاضرید تعلیم یک محصل را به فردی بسپارید که خود مخالف حقیقت است. چنانکه در بالا گفتیم بیخدایان و بیدینان خردستیزترین افراد هستند.

  پس بنا به سخن فوق هیچگونه تبعیض حقوقی وجود ندارد و فقط مرد مؤمن از ازدواج با زنان مشرک و کافر منع شده است و این قانون برای مسلمانان وضع شده است و نه برای تمام انسانها پس بحث "تبعیض بخاطر مذهب" در مورد قانونی که مربوط به مسلمانان است، بحثی مسخره و مضحک است.

 

۳)تعارض با اصل چهارم حقوق بشر مبنی بر نفی برده داری:

  این بخش از شبهه، یک تحریف در حقیقت و تفسیری ناصحیح است. وقتی آیه میگوید "اگر کنیزی مؤمن را به همسری بگیرید بهتر از اینستکه زن زیبا و آزادی که مشرک است را به زنی بگیرید" آشکارا دارد میگوید که برده بودن یک انسان دلیل نمیشود که لیاقتش از یک یک انسان آزاد بیشتر باشد. این سخن مصداقی بر مبارزۀ تدریجی اسلام با برده‌داری است. جهت بحث بیشتر پیرامون بحث برده‌داری در اسلام، به این بحث در بخش پاسخ به شبهات احکام مراجعه فرمایید

 

احکام طلاق سوم

 

 سوره بقره  آیه ۲۳۰

فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.

پس اگر باز زن را طلاق داد دیگر بر او حلال نیست، مگر آنکه به نکاح مردی دیگر در آید، و هرگاه آن مرد زن را طلاق دهد، اگر میدانند که حدود خدا را رعایت میکنند رجوعشان را گناهی نیست. اینها حدود خدا است که برای مردمی دانا بیان میکند.

شبهه: اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتماً با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود. در واقع برای تنبیه مرد از بدن زن استفاده میشود. این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت مبارز انجام میداده است. این مجازات، مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با ماده 5 ام اعلامیه حقوق بشر میباشد.

پاسخ:

  این شبهه یکی از مضحکترین شبهات اسلامستیزان است. اول باید بگویم که این شبهه هم مربوط به زن است و هم مربوط به مرد است، لذا ربطی به حقوق زن ندارد.  از این گذشته شبهه‌افکن اقدام به مسخ حقیقت کرده است و حقیقت را تحریف میکند. سخن قرآن صددرصد منطقی است: زن و مردی که سه مرتبه طلاق پی‌درپی دارند و بعد دوباره ازدواج میکنند، نشان میدهند که قادر نیستند که با هم زندگی کنند. اسلام هم با این قانون با منع ازدواج برای بار چهارم، به زن و مرد این فرصت را میدهد که همسران دیگری را امتحان کنند و به هیچ وجه بر سر این نیست که بدن یک زن برای تنبیه مردی که سه بار طلاق داده است، در نظر گرفته شود!! در ضمن شرایط مشابهی را نیز برای زنی که سه بار طلاق گرفته است، نیز وجود دارد.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۳): شهادت دادن زنان

شهادت زن

 

سوره بقره  آیه ۲۸۲

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا فَإن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ یَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَکْتُبُوْهُ صَغِیرًا أَو کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَلاَ یُضَآرَّ کَاتِبٌ وَلاَ شَهِیدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. 

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون سفیه یا صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند،  نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است. 

شبهه: با توجه به این آیه شهادت زنان نصف شهادت مردان حساب میشود. برخی از اسلامگرایان میگویند این مسئله برای آن است که پای زنان کمتر به دادگاه برسد. این درحالی است که این آیه دقیقا نتیجه ای عکس میدهد، یعنی بجای یک زن دو زن باید برای شهادت دادن به دادگاه بروند.

 

پاسخ:

ابتدا در پاسخ به این شبهه باید بگویم که دلیلی که نویسنده برای ما میاورد(نرفتن زنان به دادگاه) دلیلی مضحک است و چنانکه خودش هم آنرا نفی کرده است قابل قبول نیست.

  اولین نکته که باید بگویم اینستکه «شهادت» یک حق نیست. یک وظیفه است، یعنی انسان موظف است برای احقاق حقوق دیگران، شهادت بدهد و قرآن شهادت دروغ را حرام میداند.

  برخی افراد ادعا میکنند که قرآن از آنجایی شهادت زن را نصف مرد میداند که عقلش را ناقص میداند!!! در پاسخ به این سخن باید بگویم، که اگر عقل کسی ناقص باشد شهادتش هم قابل قبول نیست پس این برداشت از این سخن خطاست. همچنین رأی و بیعت زنان با مردان برابر است و این سخن فقط در مورد شهادت در دادگاه است.

نکتۀ دیگر اینکه اسلام در برخى امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است. در برخى امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را به انحصار مردان درآورده و در برخى امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت است. نظام تشریع بر پایه نظام تکوین بنا شده است. دقت در این امور عقیده ما را در حقانیت ایدئولوژى اسلام متزلزل نمى‏کند، بلکه بیشتر ما را معتقد مى‏گرداند که در چهارده قرن پیش پیامبر اسلام‏صلى الله وعلیه وآله به گونه‏اى قوانین و ایدئولوژى اسلام را بیان داشت که امروزه با پیشرفت علوم حقانیت آن روشن تر و تطابق آن با نظام تکوین آشکار شده است.براى آدمی دو نظام وجود دارد ، یکى نظام تکوین؛ یعنى قوانین، وظایف و مسئولیت هایى که از ناحیه خلقت بر آدمى فرمانروایى مى‏کند و ربطى به حوزه اختیارى بشر ندارد. در این حوزه براى هر یک از دو جنس مذکر و مؤنت، وظیفه نرنیه و مادنیه با امکاناتى که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه‏اى که انکار آن از هیچ فردى پذیرفتنى نیست.دوم نظام تشریع؛ یعنى قوانینى که مربوط به حوزه اختیار بشر است. این نظام اگر منطبق و هماهنگ با نظام تکوین نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندیش به میزان انطباقش با ظرفیت‏هاى وجودى موجود در نظام تکوین است.حال مى‏گوییم: در نظام تکوین همان گونه که در پاسخ به سؤال اول بیان شد، همه اجزا و جوارح و امیال و احساسات و ادراکات زنان با مردان متفاوت است.

در این میان دو ویژگى در زنان به این بحث مربوط است:

۱.برترى زنان در بُعد عاطفى؛

۲.شرم، حیا و عفت زنان که از مردان برترى دارد.


ایدئولوژى اسلام که از سوى خداوند حکیم ابلاغ شده، با در نظر گرفتن این دو ظرفیت وجودى زنان در نظام تکوین، نظام تشریع را پایه ریزى نموده است، چون آنانى که از عواطف بیشترى برخوردارند، از صحنه‏هاى احساسى و عاطفى زودتر تأثیر مى‏پذیرند و به هیجان مى‏آیند.  روانشناسان این جمله را مدلّل ساخته‏اند که فراموشى با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیات و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتى که حوزه تکوین این گونه است، در حوزه تشریع براى محکم کارى (به ویژه در امورى که مربوط به حق الناس است) مى‏بایست چاره‏اى اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت‏ها، ضایع نگردد.

از نظر فیزیولوژیکی، دستگاهای مختلفی در مغز وجود دارد که وظیفه تفکر و سایر گرایش‌ها و عواطف را بر عهده دارد، که کاملاً پیچیده است، مثلاً قسمت رفتار جنسی مغز انسان، با تغذیه و عواطف کاملاً از طریق مدارهای عصبی در ارتباط است. برای اطلاع بیشتر می‌توانید به کتاب روانشناسی فیزیولوژی دکتر خداپناهی انتشارات سمت رجوع کنید. با توضیح بالا به تفاوت‌های فردی زن و مرد اشاره می‌کنیم. همان طور که در زندگی خود و دیگران در موقعیت‌های مختلف زندگی تجربه کرده‌اید، زنان از احساسات و عواطف بیشتری برخوردار هستند که خداوند برای مراقبت از نسل‌های آینده، این گرایش‌ها را در ایشان قرار داده است. پدر هیچ وقت نمی‌تواند احساسات مادرانه نسبت به فرزند داشته باشد، یا در هنگام فوت نزدیکان، رفتارهای خاصی را از زنان بازمانده می‌بینید که در مردان نمی‌بینید. با رجوع به کتاب روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تألیف جمعی از نویسندگان، انتشارات سمت از نحوه به وجود آمدن احساسات و عواطف در دختر و پسر و مراکز عصبی آن در مغز آگاه می‌شوید. اما رابطه بین احساسات و فراموشی را می‌توان با یک مثال روشن کرد. به عنوان یک زن، در خانه مشغول آشپزی هستید و به شما زنگ می‌زنند که پسرتان در بیمارستان است. آیا در آن حالت، چای را که ریخته بودید می‌نوشید؟ از نظر مرتب کردن خانه و قفل کردن درها و لباس پوشیدن مانند زمانی هستید که مثلاً برای خرید به بیرون می‌روید؟ ممکن است به همان اندازه که احساس محبت نسبت به پسرتان داشته باشید، از بسیاری کارها که به خانه ضرر می‌زند، غافل شوید، بنابر این هرچه احساسات بالاتر باشد، فراموشی بیشتر خواهد بود. با آزمایش‌هایی که در روانشناسی انجام شده است، نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد که احساسات و عواطف، شناخت و تدبیر و واقع‌‌نگری را دچار اختلال می‌کند. با توجه به توضیحات بالا (که زنان از احساسات و عواطف بالایی برخوردارند) در موقعیت‌های هیجانی، ضریب واقع‌نگری مختل شده، گزارش و شهادت آنها آمیخته با برداشت‌های احساسی شده، ممکن است مسیر یک پرونده قضایی مانند قتل را عوض کند اما در عوض مردان از احساسات و عواطف کمتری برخوردارند، که می‌توانید در زندگی ببینید، مثلاً اگر یک فرد شیادی در یک مکان حضور پیدا کند و بگوید: مریضم و بچه‌های یتیم دارم و... ببینید کدام یک از جنسیت‌ها به این فرد بیشترین کمک را می‌کنند، زنان یا مردان؟ برای اطلاعات بیشتر به روانشناسی جنایی دکتر پریرخ دادستان و کتاب انگیزش و هیجان دکتر خداپناهی انتشارات سمت مراجعه کنید.

در این جا سه صورت متصور است:

۱. به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشى در برخى از امور هیجانى است بگوییم: به جهت تضییع حقوق آنانى که از طریق شهادت مى‏خواهند ادعاى خویش را ثابت کنند، شهادت زنان فاقد ارزش و اعتبار است. توجه داشته باشید در این جا تضییع حقوق زنان مطرح نیست، همان گونه که در آغاز بیان شد. شهادت حق نیست، بلکه تکلیف است.این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران بشود و آن جایى است که شهادت را در انحصار زن قرار گرفته باشد.


۲.بگوییم: به شهادت زنان اعتبار داده شود، آن هم به قدر اعتبار مردان. این سخن از این جهت که در تکوین عواطف و هیجانات، به ویژه در برخى از بزه‏ها، زن به جهت برترى عفت و حیا نمى‏تواند مانند مردان شاهد باشد و هیجانى مى‏شود و ناخواسته به او فراموشى دست مى‏دهد، پذیرفتنى نیست، چون موجب تضییع حقوق آنانى مى‏شود که بر ضد آنان شهادت داده مى‏شود.


۳.راه حل معتدل: خداوندى که انسان را آفرید و به همه اسرار نهفته درون آگاه است، فرموده: در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق الناس نه حق الله) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده بشود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى ارزش و اعتیار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوین است.
نابرابرى شهادت زن و مرد حکمت هایى دارد که در راستاى احقاق حقوق مردم وضع شده است که اگر تبلیغات یک سویه نگری اندیشه‏هاى فمینیستى کنار برود و با ژرفکارى‏هاى دقیق روانشناختى و توانمندى‏هاى موجود در نظام تکوین به مسئله نگاه شود، پرده از عظمت احکام نورانى اسلام برداشته مى‏شود و حقانیت این سخن روشن مى‏شود که به جهت حفظ حقوق و حرمت زن، زن باید زن بماند و مرد، مرد.

 توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۲): زنان کشتزار مردان؟؟

زنان، کشتزار مردانند!

 

سوره بقره آیه ۲۲۳

نِسَآؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ فَأْتُواْ حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.

زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.

شبهه: کشتزار نامیده شدن زنان مسئله ای کاملاً جنسی بوده است، یهودیان معتقد بودند برقراری تماس جنسی از پشت با زن باعث چپ شدن چشم کودک وی میشود، محمد وقتی این آیه را سراییده است که در مدینه مسلمانان در مورد صحت این قضیه از او پرسش کرده اند. در این آیه به مرد مسلمان اجازه داده میشود تا در هر کجا و در هر زمان و از هر طریق با زن خود رابطه جنسی برقرار کند.

پاسخ:

  شبهۀ فوق عملا یکی از مهمترین شبهات در مورد حقوق زنان در اسلام است.آشکار است که شبهه چهار بخش دارد که در چهار بخش بدان میپردازیم:

۱)نگاه جنسی به زن:

این بخش از شبهه بیشتر به یک جک شباهت دارد. اسلامستیزانی که همیشه جار میزنند که اسلام مانع جلوۀ جنسی زن است، حالا ادعا میکنند که نگاه این آیه به زن جنسی است!!

 اگر در این آیه قصد آن وجود داشت، که سخنی با دید جنسی گفته شود، این سخن آشکارا گفته میشد و دیگر از تشبیهات استفاده نمیشد. آیا وقتی در کتابهای علمی برای تشریح بحثهای جنسی از لغات مؤدبانه استفاده شود، مثلا در مورد "آلت تناسلی" بحث شود، میتوان نویسندۀ کتاب را سرزنش کرد؟ حال آنکه قران تا این حد هم پیش نرفته است و با تشبیه و اشارۀ غیر مستقیم، سخن خود را بیان میکند.

 در ضمن بحث این آیه، به هیچ وجه شامل سخنان جنسی نیست. خاصیت کشتزار اینستکه از آن محصولی به دست میاید. همانگونه که نسل آینده نیز از دامان بانوان بیرون میایند.

 

۲) کشتزار نامیدن زن توهین است:

 این بخش از شبهه، آنقدر ضایع بوده که شبهه‌افکن، از گفتن آن خودداری کرده و فقط به صورت غیر مستقیم سعی در تلقین آن داشته است. راستش بعد از مدتها من هنوز هم متوجه نمیشوم که کجای این سخن توهین است. اسلامستیزان فقط با تکرار اینکه این سخن توهین است سعی میکنند، در ذهن مخاطب این مسئله را طوری جلوه دهند که گویی از آنجا که این ادعا مدام تکرار میشود پس صحیح است! و در علم منطق به این عمل "سفسطۀ تکرار" گفته میشود.

  همانگونه که در بالا توضیح دادیم، این آیه هیچ سخن بدی را در مورد زنان مطرح نمیکند و فقط با تشبیه به کشتزار، اشاره به این میکند که زنان، خواستگاه نسلهای بشرند. تشبیه خیلی ساده است: کشاورز باید به کشتزار خود بذر بدهد و آنرا از لحاظ کود و آب تغذیه کند تا محصول نیکویی حاصل شود. این رابطه همان نظام خانوادگی اسلام است: شوهر باید زن خود را تأمین کند تا او کودکان را به دنیا بیاورد و آنها را پرورش دهد و کودکان نیکویی را به جامعه تحویل دهد. همانطور که در بالا آمد بحث آیه بحثی اجتماعی است و نه جنسی.

"حرث" مصدر و به معناى زراعت و به زمینى که در آن کشت و زرع مى شود، گفته مى شود. از مقدم داشتن جملۀ "نساء کم حرث لکم" بر امر به آمیزش و مجدداً تعبیر به حرث معلوم مى شود منظور توسعه در موضوع آمیزش از نظر زمان یا مکان است، نه از نظر اعضا و اندام زنان. بر اساس این آیه جامعه انسانى براى دوام نوع و بقاى نسل محتاج زنان است، زیرا خدا شکلگیرى انسان را در طبیعت رحم قرار داده، طبیعت مردان را راغب به زنان فرموده و میان مردان و زنان دوستى و مهربانى بر قرار کرده است. از این رو غرض تکوینى این است که وسیله اى براى بقاى نوع فراهم شود.(تفسیر المیزان، ج۲)

 

۳)نزدیکی از عقب:

  شبهه‌افکن ادعا میکند که این آیه حق نزدیکی از عقب با زنان را مطرح کرده است! البته این مسئله را از برخی روایات برداشت کرده است که صحتشان جای بحث دارد.

نکتۀ مهم اینستکه استخراج احکام کار هر کسی نیست، استخراج احکام کار کسی است که به اجتهاد رسیده باشد و به تمام اصول استخراج احکام واقف باشد. با هم اجتهاد چند تن از مجتهدین را میبینیم:

وطی در دبر (عقب) زن به فتوای برخی از مراجع حرام است(آیات عظام: خویی،‌ اراکی و سیستانی؛ توضیح المسائل مراجع، مسئلة ۴۵۰ و ذیل آن.) و به فتوای بعضی کراهت شدیده دارد.(امام خمینی،همان)  برخی فرموده اند: اگر زن راضی نباشد، حرام است و اگر راضی باشد، کراهت شدیده دارد.(آیت الله فاضلTهمان.) و بنا بر فتوای آیت الله خامنه ای این عمل کراهت شدیده دارد و احتیاط در ترک آن است .مخصوصا اگر زن راضی نباشد و در صورتی که موجب اذیت او شود حرام است.(آیت الله خامنه ای ، پاسخ سوال های مورد ابتلا س ۶۵) بنابر فتوای آیت الله تبریزی آمیزش با همسر از عقب جائز نیست، بنابر احتیاط واجب.(آیت الله تبریزی،استفتائات جدید،س۱۴۶۳) به فتوای کسانی که این کار را جایز نمیدانند، اگر کسی مرتکب شد، باید استغفار و توبه نماید. اگر در حال حیض این کار صورت گرفت، ‌خوب است کفّاره بدهد. کفّاره آن اگر در ابتدای ایام حیض باشد، هجده نخود طلای سکّه دارو اگر در وسط عادت باشد، نُه نخود و قسمت آخرت حیض ۵/۴ نخود طلای سکه دار باید به فقیر بدهد.

پس میبینید که نمیتوان اینقدر راحت از این آیه چنین برداشتی کرد.

 

۴)نزدیکی با زن هرگاه که شوهر بخواهد:

  هر چند این آیه چنین منظوری را نمیرساند، ولی زن به لحاظ شرعی موظف است اگر شوهرش قصد نزدیکی با او را داشت، اگر عذر موجهی نداشته باشد، به شوهر پاسخ مثبت بدهد. البته شوهر حق ندارد به زور با او نزدیکی کند.

  امّا چرا زن باید به این درخواست شوهر در صورت نداشتن عذر موجه پاسخ مثبت بدهد؟ احکام با توجه به نیازهای بشر گذاشته میشوند، میل جنسی در مرد تهاجمی و در زن تحریکی است، پس خیلی عادی است که مرد با نگاه حلال به زنش به سوی او جلب میشود ولی زن به یک محرّک اولیه برای بیدار شدن میل جنسی نیاز دارد، پس با این حکم نیازهای هر دو جنسیت براورده میشود.

امّا اگر سؤال شود که این زورگویی است. پاسخ اینستکه اینطور نیست زیرا زن بنابراین حکم حق ندارد که زنش مجبور کند و حداکثر میتواند طلاقش بدهد. در مقابل مرد هم مجبور است که برای کسب خرجی زن و فرزند کار کند حتی اگر میلی به کار کردن نداشته باشد و اگر چنین کاری نکند نه تنها زن میتواند طلاق بگیرد بلکه به زندان هم میفتد.

 

توجه: بخش اعظم مطالب فوق از سایت پاسخگو برداشته شده است.

آیا قرآن زن ستیز است؟(۱):برتری مرد

سلام. در این مطلب و چند مطالب بعدی به مقالۀ سایتهای اسلامستیز در مورد حقوق زن در قرآن، پاسخ داده میشود.

 

آیا مرد از زن برتر است؟

 

سوره بقره  آیه ۲۲۸

وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ یَحِلُّ لَهُنَّ أَن یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکُیمٌ.

 

باید که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ایستند و، اگربه خدا و روز قیامت ایمان دارند ، روا نیست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفریده است پنهان دارند و در آن ایام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پیروزمند و حکیم است.

 

شبهه: در این آیه بطور صریح تاکید شده است که مردان در درجه ای بالاتر از زنان قرار دارند و لذا برتر از آنان هستند. نابرابری حقوقی میان زنان و مردان برخاسته از این واقعیت است که ادیان در دوران مرد سالاری شکل گرفته اند.

 

 

پاسخ:

 

 این سخن نمونۀ بارز، تفسیر غلط و تحریف حقیقت است. نویسنده از سخن آیه که مربوط به ایّام عدّه است و نه تمام شرایط، این برداشت را میکند که از دید اسلام مرد از زن برتر است. در حالی که این حرفی نیست که این آیه میزند. این آیه از زنان میخواهد که بعد از طلاق ایام عدّه را نگهدارند(تا رحمشان پاک شود و مطمئن شوند از شوهر قبلی فرزندی ندارند؛ تا با فرزند شوهر جدید اشتباه گرفته نشود) بعد برای پاسخ به این سؤال که چرا مردان نباید عدّه نگهدارند میفرماید که مردان در این مورد بر زنان برتری دارند. این برتری نه بخاطر برتری ذاتی است بلکه بخاطر اینستکه مردان رحمی ندارند که نطفه در آن قرار بگیرد و احتمال داشته باشد از ازدواج قبلی کودکی را در راه داشته باشند. پس این یک برتری جزئی در یک مورد خاص است به طور مشابه زنان نیز در مواردی نسبت به مردان برتری دارند، مثلا در داشتن عاطفۀ مادری و حیا. لذا آشکار است که این سخن شبهه افکن تحریف حقیقت است. در ضمن به جملۀ قبل ازجملۀ قرمز توجه کنید که میگوید: برای زنان حقوقی شایسته است.

 

  از بسیاری از آیات قرآن، آشکار است که از دیدگاه اسلام، زن و مرد از یک جنس خلق شده‌اند و هیچگونه تقدم رتبی و منزلتی نسبت به هم ندارند. قرآن خلقت زن و مرد را برای یکدیگر(روم:۲۱) و آن دو را پوشش یکدیگر به حساب می‌آورد(بقره:۱۸۷) تا هر یک از آن دو دیگری را از دنبال شرو فساد رفتن و اشاعه آن باز دارد. هر کدام برای دیگری لباسی است که به وسیله او پلیدی از او آشکار نگردد.» (المیزان ج۲ ص۴۴)

از آیات مختلفی از قرآن کریم(بقره / ۳۰، ۳۵-۳۴ و ۳۷، حجر / ۳۱-۲۸، طه۱۱۵/، یس /۶، طه / ۱۲۱، اعراف ۲۳ و ۱۸۹، نساء /۱، زمر /۶، روم / ۲۱ ، نحل ۷۲/، شوری / ۱۱.) بر می‌آید:

 

ـ زن چون مرد خلیفه خدا است.(بقره:۳۰)

 

- هنگام خلقت هم از زن و هم از مرد پیمان گرفته شده است که شیطان را پرستشگر نباشند.(بقره:۳۴ و یس:۶)

 

ـ زنان و مردان دیگر نیز از جنس یکدیگر خلق شده‌اند.(نساء:۱ ، اعراف:۱۸۹)

 

هم چنین در نظام تکلیف و برنامه تکامل انسانى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد و تساوى کامل برقرار است. براى دریافت بهتر این موضوع، کافى است این آیه را به دقت بخوانیم: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ اَلصَّالِحاتِ*. « هر که از زن و مرد مؤمن کارى شایسته کند به بهشت وارد مى‏شود و ذره‏اى به او ستم نمى‏شود» ، و إِنَّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ اَلْمُسْلِماتِ. «خداوند کلیه زنان و مردان مسلمان. براى همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است»

هم چنین آیات فراوان دیگر مانند: آل عمران، آیه ۱۹۵- النحل، آیه ۹۷- غافر، آیه ۴۰- حجرات، آیه۱۳

 

بنابراین نه تنها زن و مرد از نظر جنسیتی ، تفاوتی با یکدیگر ندارند ، بلکه از جهت رسیدن به مراتب کمال انسانی نیز با هم فرق ندارند و تفکر درجه دومی اصلا صحیح نمی باشد.

 

 

  مرد مطلقاً از زن بهتر نیست و همین طور زن مطلقاً از مرد بهتر نیست ، بلکه مردها ازجهاتى بر زنان برترى دارند و زنان نیز از جهاتى بر مردان برترى دارند.از مردان کارها و آثارى بر مى آید که از زنان بر نمى آید و از زنان کارها و آثارى بر مى آید که از مردان بر نمى آید.پس نمى توانیم سر بسته به طور مطلق بگوییم مرد بهتر از زن است یا بگوییم زن بهتر از مرد است ، بلکه مى گوییم هرکدام خاصیتى دارند و هر کدام به جاى خود خوب اند. مرد با خصوصیاتى که خدا به او داده ، خوب است و باید این طور باشد. اگر این خصوصیات و روحیات را نمى داشت ، نقص بود. زن با خصوصیاتى که خداوند متعال به او داده ،خوب است و باید آن طور باشد و اگر آن روحیات و خصائص را نداشت ، بد و ناقص بود. نمى توان به طور مطلق وسربسته قضاوت کرد که یکى بر دیگرى برترى دارد. کارهایى از زنان بر مى آید که مردان هنر آن را ندارند و کارهایى رامردان انجام مى دهند که زنان توانایى انجام آن را ندارند. هر کدام به جاى خود خوب و زیبا خلق شده اند و باید چنین مى بود و اگر بر خلاف این بود، مطابق با حکمت و عدل نبود.لذا ما هیچوقت نباید زنان را با مردان مقایسه کنیم ، مثلاً بگوییم حضرت فاطمه بهتر بود یا حضرت على (ع) بلکه باید بگوییم حضرت فاطمه (س)خوب بود و حضرت على (ع)هم خوب بود. او در محدودهء خصائص زنانه خوب بود و على (ع)در محدودهء خصائص مردانگى خوب بود. همین طور دربارهء بقیهء افراد. بله زنان را با زنان از نظر صفات جسمانى و اخلاقى مى توان مقایسه کرد یا مردان را با مردان مى توان مقایسه کرد.

 

اگر هر کدام در محدوده اى که براى آن خلق شده اند، وظایفشان را خوب عمل کنند، خوب و مطلوب خواهند بود و هر کدام که فراتر از محدودهء اصلى خود پا بنهند، موجب فساد و بدبختى خواهند شد